دلار هفت تومنی کاری به کار ما نداشت

یه دلاری بود به اسم دلار هفت تومنی. کاری به کار ما نداشت. ما می‌رفتیم تولد، روی میز یه ظرف چیپس بود یه ظرف پفک. بقیه‌اش بادکنک بود و صندلی بازی و استوپ‌رقص. برای شام ساندویچ اولویه بود و ساندویچ کالباس. بعضی وقت‌ها وسطاش ساندویچ سوسیس هم بود، که زود تموم می‌شد. دلار هفت تومنی گاهی آخر شب میومد، از وسط خاطره‌های باباهای بچه‌ها. وگرنه کاری به کار ما نداشت، ما بچگی می‌کردیم.  توی مهمونی‌های خانوادگی مامانا لباساشون اپل داشت. همشون قشنگ بودن. کیفاشون شنل و لوی ویتون نبود، -نه اصلش نه تقلبیش-. ممکن بود هم مال بعضی‌هاشون باشه، ولی مهم نبود. باباها می‌رقصیدن. مامانا هم. توی مهمونی‌ها همه همیشه می‌رقصیدن. دلار کاری به کارمون نداشت. اگرم بود، وسط حرفای اون دوتا باباهایی بود که رفته  بودن تو بالکن سیگار بکشن. اونا هم  وقتی میومدن تو، دیگه به دلار کاری نداشتن، حرفی ازش نمی‌زدن. دلار وسط عید دیدنی‌ها هم نبود. عید دیدنی‌ها همش لباس نوی قشنگ بود و گل‌های شب بوی رنگی و نون‌نخودچی و چای‌جوشیده‌ی آب‌زیپو، با یه سینی گرد که  دویست تومنی‌های نو دورتادورش چیده شده بود و وسطش یه گلدون کوچیک گل یا یه ظرف نقل بود. بعضی جاها هم همین دویست تومنی‌ها رو لای قرآن گذاشته بودن. دلار کاری به کارمون نداشت! مراسم عاشورا و ختم انعام و سفره‌ی ابوالفضل هم قیمه بود و شله‌زرد و آجیل مشکل‌گشا و کیسه فریزد روی بشقاب‌های میوه‌ای که برای هر نفر گذاشته بودن. اصلا جایی برای دلار نبود، هر چند تومن که باشه.
اما یهو از یه جایی به بعد نفهمیدیم چی شد، همه‌ی اینا جاشو داد به قیمت دلار، انگاراپل لباس مامانا که از مد افتاد اینجوری شد. یا وقتی تولدای بچه‌ها به جای ساندویچ کالباس و اولویه، غذاهای دیگه سرو شد. نمی‌دونم از کجا به بعد، ولی بعدش باباها دیگه نرقصیدن، مامانا هم نرقصیدن، باباها بیشتر سیگار کشیدن، مامانا شونه‌هاشون خم شد، دلار اومد وسط تمام خوشی‌هامون، وسط تمام دورهمی‌هامون. دلار اومد وسط  زندگیمون، هر روزمون، هر لحظمون.

Loading

Ava

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *