.مامانسرین همیشه بوی کرم و ماتیک می‌داد

مامانسرین همیشه بوی کرم و ماتیک می‌داد. بچه که بودم، از حمام که می آمدم بیرون، با انگشت اشاره‌اش دو تا نقطه کرم می‌گذاشت روی بینی‌ام، سه تا -جای سه راس مثلث- روی گونه‌ها و چانه‌ام. یک خط افقی هم می‌کشید روی پیشانی. بعد با یک دستش زیر چانه‌ام را می‌گرفت و با چهار انگشت دست دیگرش بنا می‌کرد به پخش کردن کِرِم روی صورتم. و من چشمم را می بستم و سرم را محکم بالا می‌گرفتم تا با هر تماس دستش صورتم به این طرف و آن طرف نرود.
کرم زدنش که تمام می‌شد، دستش را باز می‌کرد می‌گذاشت روی صورتم، یک طوری که شصتش یک طرف قرار می‌گرفت و چهار انگشت دیگرش طرف دیگر. همین‌طور که دستش را از بالا می‌کشید تا پایین، ذوق می کرد، یک چشمش کوچک‌تر از آن‌یکی می‌شد و می‌گفت:
«آخیییش… پیر شی مادر!»
بعد رو می کرد به پدر بزرگم که نشسته بود جدول حل می کرد و می‌گفت:
«ببین شریف… بچّم مثِ گل شد!»
.
.
.
امروز صبح که کرم صورتم را زدم، در ماتیکم را که باز کردم، قبل از اینکه بزنم، بویش با بوی کرم قاطی شد و پیچید در مشامم، سرم را که بلند کردم، در آینه مامانسرین را دیدم که یک چشمش از آن یکی کوچک‌تر شده و با ذوق نگاهم می‌کند.

Loading

Ava

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *