چند سال پیش که در این سر دنیا، برای گرفتن گواهینامه، امتحان رانندگی میدادم، مامور ادارهی راهنمایی رانندگی، به این دلیل که استقاده از ترمز را بلد نیستم، ردم کرد. برایش گفتم که این ماشین برقی است و پایت را که از رو ی گاز برداری خودش سرعت را کم میکند، راضی نشد. گفتم من ده سال، آن سر دنیا، در آن شهر شلوغ، با ماشین دندهای رانندگی کردم. باز هم راضی نشد. خواستم بگویم من نه فقط بلدم از ترمز درست استفاده کنم، نیم کلاچم هم خوب است. نگفتم، چون آن زمان نمیدانستم نیمکلاچ را در انگلیسی چطور بگویم. اگر میدانستم، برایش میگفتم که من ساعتها پشت چراغ قرمز بلوار آرش، جردن را رو به شمال، ماندهام و هر بار که چراغ سبز شده ده سانت هم ماشین عقب نرفته. برایش آن سربالایی خروجی کامرانیه از صدر را میگفتم، که باید دنده را کم کنی تا ماشین بکشد برود بالا. اصلا برایش کوچهی خانهي قبلی درسا اینها را تعریف میکردم، که چه سربالاییای بود و من گاهی حتی وسط کوچه ترمز میکردم که یکی از اهل کوچه را، که با کیسهی خرید داشت سربالایی را پیاده میرفت، سوار کنم. باید برایش میگفتم که ما، همهي ما، آن سر دنیا، تمام زندگیمان ترمز بوده. که یک پایمان همیشه روی ترمز است، که تمام زندگیمان سربالاییست و هر کاری میخواهیم بکنیم نگرانیم نکند درست نیمکلاچ نگیریم و سر بخوریم عقب. باید میگفتم که ما، آن سر دنیا، نه فقط موقع رانندگی، تمام سربالایی زندگیمان را با نیمکلاچ جلو میرویم.
❤️❤️❤️❤️❤️
مثل همیشه زیبا و روان و دوستداشتنی❤️