چه کسی حرف حق را می زند بر ما بالاخره

منی که باید از اول تا آخر کلاس را ضبط می‌کردم تا شب که برگشتم خانه دوباره همه را گوش بدهم تا مفهوم درس را بفهمم، چرا دقیقا همان تکه‌ای که این داستان را تعریف کرد را کامل متوجه شدم؟ و هنوز بعد از ۶ سال، دقیق، با صدای خود استاد و حتی با تک‌تک کلماتی که به کار برد، همه را یادم هست؟ داشت از آسیب‌هایی که به یک قسمت خاص از مغز وارد می‌شود می‌گفت و از تاثیراتشان روی بدن، بعد داستان یکی از مریض‌هایش را تعریف کرد که بعد از آسیب مغزی‌ای که داشته، دست چپش را دیگر نمی‌شناخته است. فکر می‌کرده مال خودش نیست، وقتی غذا می‌خورده احساس می‌کرده یک نفر دارد دست می‌کند توی بشقابش. نمی‌دانسته آن دست مال خودش است. مغزش، احساس مالکیت نسبت به آن دست را از دست داده بوده. این قسمت از درس را همان لحظه کامل فهمیدم. تک تک کلماتش را. حتی صدای استاد و لهجه‌ی غلیظ فرانسویِ از ته حلقش هنوز توی گوشم است. شاید برای این‌که شش سال بعد، بدانم، اینکه روی گردنم احساس سوزش می‌کنم از کجا می‌آید. اینکه نفسم یکهو گیر می‌کند و پایین نمیرود دلیلش چیست. مغزم، گردنم را مال خودم نمیداند. گردنم، گردن رومیناست، گردن جورج است. گردنم را داخل آینه نگاه می‌کنم، همزمان سفید است، به سفیدی گردن یک دختر سیزده ساله‌ی شمالی، و سیاه، به سیاهی گردن یک سیاه‌پوست چهل و شش ساله‌ي آفریقاییآمریکایی.

Loading

Ava

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *